امیرعلی فريورامیرعلی فريور، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

امیرعلی

نوروز 98 از شمال تا جنوب

از قدیم گفتن تا سه نشه بازی نشه ماجرای عید امسال رو میگم اولی  رفتن به دیار مادری و پدری، لیلان و عجب شیر انقدر اونجا مراسمات و گشت و گذار زیاده که حتی فرصت نکردیم عکس بگیریم تا دلت بخواد عروسی رفتیم و مهمونی البته عید امسال یه فرق دیگه هم داشت نه نه از پیشمون رفته بود و حلمای دوست داشتنی پیشمون بود ماشالله به گل پسرای شر و شیطون چشم بد به دور وقتی جمع میشید یه جا مگه کسی جلو دارتونه تو،حسین،محمد مهدی،محمد یاسین، رادین،مهدی  چه فوتبال هایی که بازی نکردین بنده خدا آقا از دست شما نمیدونست چیکار کنه آنا هم که مهربونیاش قابل وصف نیست که از اون طرف تو عجب شیر امسال خلوت بود فقط ما بودیم و ...
19 خرداد 1398

عید فطر

  روز عید فطر رفتیم پارک جوانمردان حسابی شلوغ بود نفسی تازه کردیم و چای زغالی نوش جان ویتامین حلمایی مون حسابی کم شده بود که خدا رو شکر حسابی جبران شد چه قهقه هایی که سر نمیداد و چه دلبری هایی که نمیکرد و اما شما دوتا وروجک؟؟؟؟؟ هم چنان در حال خوش گذرانی بودین بدمینتون فوتبال بالارفتن از درخت قلع بادی ماشین سواری دیگه چی بگم🤭🤔🤔😜 خوش گذشت حسابی                                    ...
18 خرداد 1398

به شکرانه باسواد شدن پسرم

امیرعلی عزیزم پاره تنم نور چشمانم  شوق امروزم امید فردایم فراموش نمیکنم دورانی را که تورا نداشتم و به امید تو در دل حسرت مادرانی را که دست به دست فرزندانشان خندان و شاد راه مدرسه را طی میکردند را میکشیدم با خودم می گفتم میخندیدم و تصور میکردم روزی را که راهی مدرسه ات می کنم حالا آن روزها به واقعیت تبدیل شده روزهایی که با هم مدرسه رفتیم  رو یادته ؟؟؟ خنده های راه مدرسه شعرهای داخل ماشین خاطرتت هست ؟؟کیف به پشت.لبخند به لب.شادی تو دل .با کار کسی کاری نداریم.شادیم و خندانیم و....   مسابق...
11 خرداد 1398
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امیرعلی می باشد